پارمین و آروینپارمین و آروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دوقلوهای ما پارمین و آروین نازنین

عکسهای جامونده

 این عکسارو با موبایل گرفتم یه کمی بی کیفیتن ولی برای خودم خیلی بامزه هستن  دوقلوها چهار ماهشون بود     پارمین کوچولو نوزاد بود       ...
27 دی 1392

مروارید های جدید دوقلوها

روز 11 دی چهارمین دندون پارمین کوچولو بعد از کلی بیخوابی کشیدن خودشو و من بلاخره تشریف فرماشد  روز 17 دی ماه هم سومین دندون آروین جوونه زد البته همراه شد با بیماری  رزوولا که طفلک هم خودش اذیت  شد هم ما از صبح تا شب  با نق زدن های آروین خان حسابی دلمون واشد.   پارمین جون موهاشو کوتاه کرده  ...
23 دی 1392

شب یلدا و ده ماهگی دوقلوها

  اولین شب یلدای دوقلوها   این تاجها رو با تم شب یلدا خاله لیلا شون درست کرده دوقلوها  انار و هندونه و سبزی پلو خوردن در واقع چشیدن و انگار واقعا فهمیده بودن شب یلداست  اصلا دلشون نمی خواست بخوابن با چه تلاش و کوششی ساعت یک تونستیم بخوابونیمشون اصلا نفهمیدیم چی شد این شب یلدا با این دوقلوهای شیطون.           ...
23 دی 1392

نه ماهگی

ا مروز دوقولهای نازنین نه ماهه شدین   به همین  مناسبت چندتا عکس ازتون میذارم که همه ببینن چقدر خوردنی تر شدین    امروز مرخصی نه ماه من تموم شد و باید برمیگشتم   سرکار ولی دیدم بازم میتونم دو ماه مرخصی استحقاقی از ذخیره مرخصی هام بگیرم و بمونم خونه پیش دوقلوهای گلمون  بخاطرهمینم زنگ زدم با مدیرمون صحبت کردم و اونم درخواستمو قبول کرد و من هم بسی فراوان خوشحال شدم   چندوقتی بود که تصمیم گرفته بودم دکترتون روعوض کنم بلاخره طبق معمول بعد از تحقیقات فراوان دکتر افشین رحیمی رو انتخاب کردم که هم بهمون نزدیکه هم تشخیصش خیلی خوبه هم انرژی مثبته .تاحالا هم دوسه بار پیشش رفتیم ازش راضی هستیم آخه شما...
23 دی 1392

اولین برف عمر دوقلوها

امروز پارمین و آروین برای اولین بار تو زندگیشون برف رو دیدن البته الان آروین خونه نیست من و پارمین از پشت پنجره مشغول نگاه کردن منظره زیبای بارش برف هستیم جای آروین خالیه رفته خونه مادربزرگش تا اونارو از تنهایی دربیاره    امروز متوجه شدم که دندون بالایی پارمین خانوم هم جوونه زده یه مروارید خوشگل دیگه مبارک باشه پارمین خوشگلم       چندتا از ویژگیهای آروین و پارمین        یکی از ویژگیهای آروین این هستش که از بعضی از اسباب بازیهاش روز اول که میدم دستش میترسه مثلا از ماشینش یا ادم آهنیش و قسمت جالبش اینه که وقتی مثلا ازماشینش میترسه گریه کنان دنبالش راه میفته گریه برای اینک...
13 دی 1392

بدون عنوان

من دلم می خواهد نفسی تازه کنم و تراویدن تنهایی را در پیله خود مثل روییدن یک شاخه گل سرخ میخک ، ... باز احساس کنم  ! من می دانم ، که صمیمیت را وسعت بی فایده ای می بخشم  . دوستی ، بسته پیچیده به روبان ها نیست که کسی روز تولد به کسی هدیه دهد  ! من تمامیت خود را در سفره چرمینی خواهم پیچید و شبی در چهارسوی باغ ، رها خواهم کرد .   خستگی را تو به خاطر مسپار؛  که افق نزدیک است؛  و خدایی بیدار،  که تو را می بیند؛ و به عشق تو، همه حادثه ها می چیند؛ که تو یادش افتی و بدانی که؛ همه بخشش از اوست و همین اش کافی ست ... ...
5 دی 1392
1